برنده‌گان بازنده (بخش چهارم «گفتگو با خویش‌آوندان»)

 در مسابقه رقابت برای زنده ماندن ( survivor) فردی بود که با زرنگی همه افراد را یک به یک از بازی بیرون کرد. تیم‌های غیر رسمی درست می‌کرد. روی افراد نفوذ می‌کرد ونظر ورای آن‌ها را تغییر می‌داد و با کمک و پشتیبانی دیگران یک به یک رقیبان اصلی را از بازی حذف میکرد و بعد سر موقع بر می‌گشت سراغ همانهایی که به او کمک کرده بودند و آن‌ها را هم از بازی حذف می‌کرد. آن‌هایی که از بازی حذف می‌شدند، از جزیزه‌ای که مسابقه در آن برگزار می‌شد، خارج می‌شدند و به کشور خود بر می‌گشتند و ادامه بازی را از طریق تلویزیون می‌دیدند. والبته تازه متوجه می‌شدند که آن فرد چه بازیی با آن‌ها کرده است. و چه بلایی سرشان آورده است. ولی انتهای بازی بخش جالبی داشت برای فینال دو نفر مانده بودند که یکی از آن‌ها همان فرد زیرک بود. اما انتخاب برنده چگونه بود؟ تمام کسانی که در قسمت‌های قبلی از بازی اخراج شده بودند باید برای انتخاب برنده رأی می‌دادند و نتیجه مشخص بود همه از آن فرد زرنگ ناراحت بودند و او هرگز فکر نمی‌کرد که روزی دوباره به آن‌ها نیاز خواهد داشت.

وقتی که ما در طول زندگی با حرص و طمع و در حال تنه زدن و فشار آوردن بر دیگران هستیم برای اینکه به هدفهای نه چندان مهم برسیم روزی می‌رسد که در همین کره خاکی برای رسیدن به هدف نهایی و اصلی خود به امتیاز و رای آنها نیاز پیدا کنیم .

بعضی وقت‌ها هدف نهایی آن نیست که ما به هدف برسیم. وقتی برای یک گردش گروهی می‌رویم، رسیدن به یک شهر یا منطقه هدف نیست هدف از همان لحظه‌ای شروع می‌شود که شما با گروه سوار ماشین می‌شوید. شکل‌گیری گروه‌های دوستی و تمرین مهارت‌های ارتباطی و شناسایی رهبران در گروه و .. هدف اصلی است (در واقع فرایند کار، راه و مسیر هدف ما می‌شوند)

بسیاری از ما لحظه‌های خوب زندگیمان را از بین می‌بریم و ارزش‌ها و اعتقادات و حتی وجدانمان را زیر پا می‌گذاریم برای رسیدن به بعضی هدف‌های نه چندان مهم، غافل از اینکه اصل زندگی را فدای فرع کرده‌ایم آنچه مهم است عرض زندگی ما است چگونه زندگی کردن ما است هرچقدر که تندتر حرکت کنیم نهایتاً زوتر به انتها می‌رسیم و رسیدن به انتها هدف نیست خود رسیدن و چگونه رسیدن هدف است. و برنده‌گان بازنده، کسانی هستند که تمام زندگی‌اشان در رسیدن است. در برنده شدن است در موفق شدن است و در مسیر موفقیت‌های خود همه چیز را زیر پا می‌گذارند.

راستی هدف اصلی ما در زندگی چیست؟

قطعا به تعداد آدمیان و شاید هم بیشتر برای این پرسش جواب وجود دارد.اما پاسخ ساده این است که: ما می خواهیم خوب زندگی کنیم و خوب زندگی کردن یعنی حس خوب داشتن، آرامش داشتن. همه روزه در تلاش هستیم تا به حس خوب برسیم درست است که به هدف رسیدن حس خوبی ایجاد می‌کند ،اما نه به اندازه عضو یک تیم خوب بودن، نه به اندازه دوستان خوب و قابل اعتماد داشتن ،نه به اندازه کمک کردن و ایثار کردن ،و نه به اندازه وجدان آسوده داشتن«شباهنگام که می خواهیم سر را بر بالش بگذاریم می دانیم هیچ ناز بالشی در جهان ،نرمتر از وجدان آسوده نیست»

پس دیدگاهمان را باید در این جهان تغییر دهیم

به هر قیمتی برنده نشویم، که در اصل بازنده‌ایم

نظر دهید