پژوهشی در دگرگون کردن درون از دیدگاه فرهنگ و ادب و عرفان ایران
آنچه از شاهنامه سروده فردوسی بزرگ و آثار بجامانده از نیاکان ما با میراث فرهنگی نامیده میشوند استنباط می شود آن است که ایران زمین گهواره فرهنگ تمدن جهان بوده است و از هزاران سال پیش با پیروی وبکارگیری اندیشه و خرد نخستین ملتی است که به آفریدگار یکتا ایمان آورده وبا تکیه بر سه اصل پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک دریافته است که راه در جهان یکی است و آن راه راستی است و براساس این باور گوهرهای تابناکی را در دامان خود پرورش داده که تا امروز برتارک تاریخ جهان می درخشند و همواره در راستای دگرگون کردن درون انسان آموزش هایی داده و دراین راه در جهان پیشگام سایر ملتها بوده است. از اسطورهها یا تاریخ نا نوشته مشخص میشود که تحول ودگرگونی زندگی از غار نشینی شروع شده وکیومرث نخستین انسانی بوده است که از غار به دشت پا گذاشت و از دشت به شهرنشینی روی آورد و تمدن را بنیان گذاشت . پس شکستن عادات و در یک حالت خاص نماندن گامی است برای دگرگون کردن درون که نظامی می گوید:
هرچه خلاف آمد عادت بود قافله سالار سعادت بود
ویا حافظ:
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
از اینکه بتوانی عادت را بشکنی می توانی کامیابی شوی و من خلاف عادت عمل کردم