چستر بارنارد ( Chester I. Barnard (1886 – ۱۹۶۱

«بارنارد» همچنین اعتقاد دارد که در مباحث اولیه مربوط به سازمان غالباً روی محرک‌های اقتصادی بیش از حد تاکید شده است. بنا به اعتقاد «بارنارد» از این مهمتر اهمیت و تاکیدی است که برای محرک‌ها و انگیزه‌هایی از قبیل: «فرصت برتری و به دست آوردن قدرت»، «شرایط مطلوب محیط کار»، «فرصت تجربه کردن غرور استادی»، «احساس کار کردن در جهت نوع دوستانه»، «ارتباط خوشایند با دیگران»، «فرصت مشرکت در تصمیم گیری و جریان امور» و «احساس تعلق و همبستگی گروهی» قائل بود.

«بارنارد» آن قدر ساده اندیش نبود که تصور کند افراد در کلیه موارد به وسیله محرک‌ها و انگیزه‌های مذکور در فوق به کار ترغیب می‌شوند، یا این که خیال کند سازمان می‌تواند تمام محرک‌های مزبور را برای هر یک از کارکنان خود فراهم آورد. او معتقد است که افراد مختلف به وسیله محرک‌های گوناگون یا ترکیبی از محرک‌ها و انگیزه‌ها، در ز‌مان‌های مختلف ترغیب به کار می‌شوند. نکته دیگر این که سازمان‌ها شاید هیچگاه نتوانند کلیه محرک‌هایی که افراد را به کوشش‌های گروهی بر می‌انگیزد به کار ببرند. سازمان‌ها معمولاً از به کاربردن محرک‌ها و انگیزه‌های کافی برای ترغیب افراد به کار نا توانند. بنا به دلایل فوق، «بارنارد» بر این عقیده است که سازمان باید از روش «ترغیب» به عنوان یک ابزار انگیزش استفاده کند. وی همچنین «اجبار» را گونه‌ای از ترغیب میداند، اگر چه معتقد است که انواع دیگر ترغیب مهم‌تر و مؤثرترند. چستر بارنارد مانند فایول، بر اساس تجربه خودش در منصب مدیریت عالی بنیان‌گذار رهیافت جدیدی به مدیریت محسوب می‌شود؛ البته رهیافت بارنارد (رئیس سابق شعبه شرکت تلفن بل در نیوجرسی) با فایول متفاوت است. بارنارد به جای تفکیک اصول و وظایف خاص مدیریتی، به طراحی یک رهیافت سیستمی مجردتر پرداخت. وی در کتاب معروفش “وظایف مدیر عالی اجرایی” سازمان‌ها را به منزله مجموعه‌ای از خرده سیستم‌های همکاری کننده در نظر می گیرد؛ یعنی سازمان مجموعه پیچیده‌ای از خرده سیستم‌های اجتماعی، شخصی، زیستی، و فیزیکی است که در یک ارتباط منظم و خاص، نتایج فعالیت آن‌ها برای دستیابی به حداقل یک هدف معین با هم تلفیق می‌شود.

بارنارد بر این باور است که تحقق همکاری در سازمان، به وجود سه عامل “تمایل به خدمت” “هدف مشترک” و “ارتباطات” بستگی دارد. به نظر وی اگر این سه عامل در یک سازمان وجود نداشته باشند یا مستقل از یکدیگر عمل کنند، دیگر سازمانی باقی نخواهد ماند. بر اساس نظر بارنارد، ارتباطات عاملی نیروبخش است که شکاف طبیعی میان تمایل فرد به خدمت و هدف مشترک سازمان را پر می‌کند. همانطور که ذکر شد، قبل از این نظریه پردازان سازمان و مدیریت آنها را به صورت مجموعه‌ای از اجزای تفکییک و تجزیه شدنی در نظر می‌گرفتند تا اینکه دیدگاه سیستمی بارنارد نظریه پردازان سازمان و مدیریت را تشویق کرد که سازمانها را به منزله “کلهایی پیچیده و پویا” مطالعه کنند. نکته حایز اهمیت در سخنرانی‌ها و نوشته‌های بارنارد، تأکید شدید وی بر لزوم رعایت اخلاق در مدیریت است.