انسان‌ها(بخش ششم «گفتگو با خویش‌آوندان»)

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی ‌می‌کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است”
«علی شریعتی»
گهگاهی و به ندرت در این جهان به کسانی بر می‌خوریم که با تصمیم‌ها و انتخاب‌هایشان ما را شگفت زده می‌کنند.
چیزی را که می‌خواهند و به آن نیاز دارند تصمیم می‌گیرند که نخواهند. اینان کسانی هستند که منافعشان را زیر پا می‌گذارند تا ارزشی جدید ایجاد کنند. برای اینها مهمترین معیار برای تصمیم گیریشان نه منافع که ارزش‌هایشاشان است، نه ارزش‌هایی که جامعه و عرف و شرع از آنها می‌خواهد، بلکه ارزش‌هایی که وجدان بیدار انسانی‌اشان از آنها می‌خواهد.
روانشناسان این رفتار را ناشی از “سوپر اگو” می‌دانند. جامعه شناسان و انسان شناس‌ها آن را “وجدان بیدار بشری ” می‌نامند. اخلاق گرایان آن را “ارزش‌ها و اخلاق پایدار “می‌دانند. فیلسوف‌ها آن را “محدودیت و مانع برای حرکت به جلو ” می‌دانند و من آن را “تفاوت انسان با موجودات دیگر می‌دانم” مرز تفاوت انسان با غیر انسان.
و از دیدگاه من انسان‌ها به میزانی و به تعدادی که تصمیمات این چنینی می‌گیرند انسان‌اند.
اگر چه این تصمیم‌شان با تمام تئوری‌ها و مدل‌هایی که در صدد تأمین حداکثری نیازهای آدمیان هستند متناقض است!
اگر چه آن چه که می‌گویند با مدل ذهنی افراد هم عصرشان که تلاش می‌کنند با مذاکره کردن بیشترین منافع را برای خود تامین کنند هم خوانی ندارد!
و اگر چه آنچه که می‌خواهند ،ظاهرا با نیازهای اساسی خودشان که باید برآورنده خواسته‌های جسمی و روحی شان باشد مطابقت ندارد!
اما آنها این را می‌خواهند نه به اجبار که به اختیار و با تمام وجود می‌خواهند، بگذار تا ذهن‌های منفعت طلب مصلحت اندیش به صخره‌اش بگیرند بگذار تا دیگران ندانند و نفهمند منطق انتخاب‌هایش را که آن‌ها منطق خودشان را دارند “منطق یک خویش‌آوند که تلاش می‌کند با تمام فشارهای که ما را از انسان بودن دور می‌کند انسان بماند”